دیری نگذشت که با توسعه تعامل بیش از پیش کاربران، ساختار هویتی وبلاگها نیز به تبیین و گاه تفسیر جامعه پیرامونی خود گسترش یافت و از همین منظر سیاق پیشین برای حفظ حریم شخصی و خصوصی افراد نیز به چالش کشیده شد. ضمن آنکه گاه در هزار توی "مارپیچ سکوتِ" رسانههای رسمی، این ابزار تا پوشیدن ردای منابع خبری نیز پیش رفتند. دیری نگذشت که فقدان مرزهای «تحدید» شده و نیز امکان «تهدید» ناظران رسمی از یک سوی و شتاب اجتناب ناپذیر نهفته در ذات فناوریهای نوین به ایجاد گونه جدیدی از مظاهر غیر رسمی تعامل میان کاربران انجامید.
با پیدایش شبکههای اجتماعی، ولع ارتباط کاربران و نیز ارایه پاسخهای نو و البته گاه فارغ از دغدغههای انعکاس آن در آیینه قضاوت دیگران نیز افزایش یافت. بگونهای که در سپیده دم زایش این طفل نوظهور آنچه نخست به مسلخ رفت، پیر آگاه اخلاق بود. در چنین مجالی دیگر امکان تغییر در نشر و باز نشر اطلاعات به مصداق تعبیر کهنه عدم بازگشت ِآب رفته از جوی، از میان رفت و خلاصه در کرشمه واژگان پر نقش و لعاب، سکه آن کس زودتر از دیگران در این بازار مکاره نقد میشد که پیش از همه چوب حراج خود را بر کسوت اخلاق دیگری زده باشد. و چه توفیقی گرانتر که بتوان تار و پود ردایی چنین پر بها را از هم گسست و به گونه و رنگ دیگر به دیگران عرضه داشت!
ناگفته پیداست در میدانی چنین پر آشوب آنچه نام و نشانی از آن نیست نگاه نافذ ناظری است که فارغ از دغدغههای سود و زیان و برد و باخت، به چرایی ذبح مظلومانه «اخلاق» بیندیشد و بس. ناظری که گوش وجدان خفته را بپیچد، غبار از چشمان کمسوی حقیقت بین بتکاند و راه و رسم راستین نیل به منزل را نشانش دهد.
براستی کدام صاحب تفکری صادق، در گردابی چنین حایل و در معرکهای چنان تاریک که چراغ آگاهیاش را از میان برداشتهاند گذارش به گذرِ راستی و صداقت خواهد افتاد؟ کدام اندیشه ژرفی در برهوت اخلاق، ژرفای حقیقت بینِ خویش را جاری و ساری خواهد ساخت؟
ساده انگارانه است اگر بپذیریم میتوان به سهولت از میان دره عمیق میان راستی و نادرستی گذشت و خود را به حریم آگاهی رساند.
این تعابیر و مضامین صرف نظر از دلواپسیهای منطقیِ خود در خصوص هویت کاربران شبکههای اجتماعی، مادام که در لفافِ عبارات پرطمطراق به مخاطبان عرضه شود راه به جایی نخواهد برد بویژه آنکه بدانیم متاسفانه گاه در این مجال، ظرفی چنین آلوده را معدود متخصصانی با پیمانههای غفلت خویش لبریز ساختهاند. متخصصانی که در تفسیر کژی یا راستی سطح پر چالش محتوای شبکههای اجتماعی تراز معیوب خویش را به خدمت گرفتهاند. پیداست با نخستین نقش شکافی که بر دیوار اعتماد جامعه به متخصصان خواهد افتاد امکان بالا رفتن بنیادهای ضعیف و سخیف بی اخلاقی نیز بیش از گذشته افزایش خواهد یافت. شاهد این مدعا و مصداقی روشن بر این ادعا را میتوان در رویکرد کاربران متخصصی دانست که در مجال باقی مانده تا هفتمین دوره انتخابات هیات مدیره سازمان نظام مهندسی ساختمان میکوشند با قلب واقعیات و غلبه بر رقیبان، دایره پرگارِ تخصص و تعهد خود و یا نامزدهای خویش را به کسب صرف کرسیهای این دوره محدود کنند. پیداست در چنین فضا و در چنین معاملهای پرشتاب میتوان با ضرب سکههای دروغ و نفاق، بازار حقیقت را چند صباحی به سود خویش قبضه کرد، میتوان پیران خِرَد و آگاهی را به کوچ در عُزلت خواند و خوابِ تبعید برای نام و راهشان دید؛ اما سرانجام آنچه از چنین معامله به ظاهر پر سودی عاید اینان خواهد شد افول اخلاق و ارزشهای اخلاقی در میان جامعه حرفهای مهندسان و در نتیجه میل و رویکرد مردم و مخاطبان به عوامل غیرحرفهای است.
پیداست میتوان در مواجهه با آنچه بدان اشاره گردید چند رویکرد را در پیش گرفت؛ نخست آنکه بپذیریم علیرغم تصور بسیاری، شتاب روزافزون فناوری به منزله حذف و یا کمرنگ شدن ارزشهای اخلاقی و اجتماعی نیست، آنچه اکنون همچون بید به روح و جان پیکره اخلاق افتاده است ناشی از انفعال روز افزون مخاطبان و کاربران در برابر محتوای شبکههای اجتماعی است. واقعیت آن است که بسیاری از کاربران این شبکهها از حداقل سواد لازم رسانهای در تعامل با این ابزار محروماند. حال آنکه بر اساس تئوری سواد رسانهای مخاطب با بررسی و پردازش محتوای پیام، به دروازهبانی آن پرداخته و از میان انبوه آن، پیام مطلوب را گزینش میکند.
رویکرد دیگری که میتوان در این خصوص بدان اشاره کرد پاسداشت اخلاق در این عرصه آنهم بر اساس آموزههای دینی است. اگر کارکرد دین و مفاهیم ارزشمند آنرا در تمامی شوون زندگی فردی و اجتماعی خویش بپذیریم هیچگاه به سلب حریم خصوصی افراد، توسل به دروغ، تهمت، ایجاد فضای بد بینی و بیاعتمادی و خلاصه اشاعه و ترویج بیاخلاقی رضایت نخواهیم داد. در چنین شرایطی حتی در نبود ناظران رسمی، اندک تلنگری برای بیدار کردن هر وجدان خفتهای کافی است.
نکته دیگری که همواره در حل مسایل خرد و کلان جامعه مغفول مانده توجه به فرهنگ و ابزار فرهنگی است. متاسفانه همچنان مدیران و برنامهریزان در تدوین برنامههای خویش به فرهنگ همچون طفلی سر راهی مینگرند. مظلومیت فرهنگ در جامعه ناشی از غلبه روز افزون سود و منافع اقتصادی حتی در تدوین برنامه های فرهنگی است. رهبر انقلاب اسلامی چهارم شهریورماه سال ۱۳۸۶ در دومین دیدار سالانه هیات دولت نهم خطاب به مدیران وقت دستگاه اجرایی کشور می فرمایند: "مىخواهم سفارش كنم، كه از بخش فرهنگ رفع مظلومیت كنید. بخش فرهنگ انصافاً بخش مظلومى است. مسأله فرهنگ را دست كم نگیرید. خیلى از مشكلات جامعه ما با فرهنگ سازى حل مىشود."
ایشان همچنین با تاکید بر ضرورت توجه مدیران و برنامه ریزان به لزوم اختصاص بودجههای فرهنگی میفرمایند: "جذب بودجه فرهنگى در جاى مناسب، خیلى كار سختى است؛ كار آسانى نیست. كار فرهنگى مثل ساختوساز نیست كه آدم بگوید خیلى خوب، این زمین، این هم مصالح، حالا بروید بسازید. كار فرهنگى مصالحش خیلى سخت گیر مىآید؛ معمار و استادكارش خیلى دشوار به دست مىآید. لذاست كه به نظر من توى كار فرهنگى یك مقدارى بایستى اهتمام ورزید. "
متاسفانه برغم تاکید رهبر انقلاب بر توجه به این بخش فرهنگ همواره در آخرین اولویت تدوین برنامههای اقتصادی مدیران و برنامهریزان بوده است. شاهد این ادعا، اختصاص کمتر از یک درصد از بودجه بسیاری از سازمانها به فرهنگ و فعالیتهای فرهنگی است که خود نشان ازعدم درک کافی از پیامدهای جبرانناپذیر و آسیبهایی است که در درازمدت جامعه را با چالشی جدی مواجه خواهد ساخت، چالشی که عاقبت برای از میان برداشتن آن ناگزیر به تحمیل بودجههای گزاف در سازمان خواهیم بود.
کوتاه سخن آنکه فراموش نکنیم هویت، شان و اعتبار حرفهای امروز ما وامدار میراث گرانسنگی است که تجلی آنرا میتوان در قامت سازههای پر افتخار مهندسی دید. کدام ذهن آگاه و کدام وجدان بصیر و بیداری فرود ضربات سنگین غفلت را بر پیکره سترگ اخلاق بر می تابد و دم فرو میبندد!؟
خلاصه آنکه بپذیریم رقابت مجالی برای آزمون رفاقتها، سنجش روایی آموختهها و حتی گاه یافتن چرایی قامت بلند دیگری در قیاس با قد نامانوس ماست. با پذیرش چنین مفهومی حتی اگر از اسبِ رقابت به زمین افتادید از اصلِ صداقت حرفهای خویش نخواهید افتاد.
*مدیر ارتباطات و مشاركتهای نظام مهندسی ساختمان خراسان رضوی
نظر شما